Deutschland / Text, Audio und Video / Texte aus der STB Koalition
Sprache wählen
Freitag, 29. März 2024

Gegen die Berlinale als Forum für Islamismus und Antisemitismus!

Der Club iranischer Filmemacher und STB rufen zu Protesten auf, 18.00 Uhr am Cinestar-Kino am Potzdamer Platz

 

Auf der Grundlage des Offenen Briefes des Clubs iranischer und europäischer Filmemacher (CIEF) rufen CIEF und STOP THE BOMB gemeinsam zu Protesten gegen die Iran-Politik  auf der Berlinale auf. Filme, die in Zusammenarbeit mit dem iranischen Regime produziert und zensiert wurden, haben keinen Platz auf einem Filmfestival! Sie sind eine Beleidigung für die verfolgten Künstler_innen im Iran und Exil. Weg mit Ajatollah Kosslick!

Anlässlich der Premiere des Dokumentarfilms "Letters to the President" wird es Redebeiträge und ein aktuelles Flugblatt geben. Wir bitten um rege Beteiligung!

Die Protestkundgebung beginnt um 18.00 Uhr pünktlich in unmittelbarer Nähe des Cinestar-Kinos am Potsdamer Platz (U+S Potsdamer Platz).

 

Protestaufruf des Clubs der iranisch- europäischen Filmemacher und STOP THE BOMB

ie vom islamischen Regime im Iran für internationale Festivals zugelassenen Filme sind nichts anderes als eine grobe Verletzung von universalen Frauenrechten. Diese wird durch die Filmfestivals institutionalisiert. In der iranischen Filmproduktion sind die Schauspielerinnen verpflichtet, den rigiden Vorgaben der islamischen Zensur zu gehorchen. Bei ihren Auftritten auf den internationalen Bühnen der Festivals müssen sie die islamischen Kleidungsvorschriften beachten. Mit diesen Mitteln versucht das Regime die angeordnete Zwangsverschleierung international zu rechtfertigen und als freiwillige Haltung hinzustellen.
Schleier und Kopftuch sind zentrale Bestandteile des islamischen Regimes im Iran. Alle Frauen sind gezwungen sich diesen islamischen Zwangvorschriften zu unterwerfen. Frauen dürfen sich in iranischen Filmen nicht normal verhalten. Väter dürfen ihre Töchter nicht umarmen oder küssen. Mütter dürfen sich ihren Söhnen gegenüber nicht vertraut verhalten.

Die Begeisterung von Herrn Kosslick über solche Filme, die höchstwahrscheinlich im Rahmen des Festivals auch noch mit Preisen gekrönt werden, dient letztendlich dazu, dass die Mullahs im Iran die Menschenrechte, vor allem die Frauenrechte, noch entschiedener mit den Füssen treten werden. In der letzten Zeit wurden 48 Menschen öffentlich hingerichtet, davon wurden drei Menschen gesteinigt. Homosexuelle werden permanent verfolgt, schikaniert und hingerichtet.
Der Präsident dieser brutalen Diktatur, Ahmadinejad, fordert bei jeder Gelegenheit die Vernichtung Israels. Der Führer Khamenei erklärte neulich die Israelis de facto durch eine Fatwa für todeswürdig. Es ist kein Geheimnis mehr, dass das Regime islamische TerroristInnen ausbildet, finanziert und sie mit modernsten Waffen versorgt. Und vor allem strebt das Regime offensichtlich nach Atomwaffen.
Das alles hindert Herrn Kosslick nicht daran, es dem Menschenfeind Ahmadinejad zu ermöglichen, sich in dem Film „Letters to President“ als „human“ und „volksnah“ zu präsentieren.

Wir müssen bedauerlicher Weise zur Kenntnis nehmen, dass sich die Berlinale unter der Leitung von Herrn Kosslick in eine Bühne für Antisemitismus und bekennende Islamisten  wie Ahmadinejad verwandelt hat. Unter dem „Dialog der Kulturen“ versteht das Regime im Iran nur das Verwirklichen der schiitischen Lebensform, die es der gesamten Welt aufzwingen will.
Da Herr Kosslick auf diese Weise als Instrument des Mullah-Regimes im Iran fungiert, fordern wir seinen sofortigen Rücktritt.
Wir unterstützen alle Künstlerinnen und Künstler, die sich für Demokratie und Säkularismus einsetzen.
Wir fordern die sofortige Beendigung des kulturellen Scheindialogs mit den Mullahs im Iran!  


 

Fathiyeh Naghibzadeh

دلشان برای کودکان مقتول درغزه می سوزد و یا تظاهراتشان نشان                                                   از یهود ستیزی دارد؟

آیا شما از آخرین رویدادها در سریلانکا آگاهی دارید؟ ارتش حکومت سری لانکا در  همین چند روزاخیر مرکز شبه نظامیان تامیل را در محاصره خود درآورد. طبیعتا مثل هر درگیری نظامی، افراد غیر نظامی نیز قربانی خشونت شده اند. آیا شما از تعداد کشته شدگان غیر نظامی در تامیل با خبر شده اید؟ طبیعتا خیر! من هم از این اخبار بی اطلاع هستم.

چه مقدار در مورد جنگهای داخلی کلمبیا می دانید؟

تا چه اندازه از زنان و کودکان زخمی و رنجور درمنطقه دافور سودان اطلاع دارید؟

مسلما شما به اندازه ی که در مورد اختلافات اسرائیل و فلسطین می دانید، در موارد بالا کمترین اطلاعات را دارید. اما در مورد  تک، تک کشته شدگان غیر نظامی در نوار غزه اخبار لحظه به لحظه را در مقابل چشمان ما به نمایش می گذارند. به خصوص اگر زخمیان کودکان بی گناه باشند.

 به نظر می رسد که تمامی دنیا یک تصویر واحد و تغییر ناپذیر در مورد نزاع بین فلسطینیان و اسرائیلی ها در ذهن دارد. رژیم ایران نیز بیشترین حمله سیاسی و تبلیغاتی خود را به کشمکش فلسطینیان با اسرائیل اختصاص داده است. به همین جهت ذهن ما ایرانیان را با مسئله مشکلات خاورمیانه گره زده است. این توجه ما در حقیقت بیش از کشور ترکیه و یا اروپائیان و یا کشورهای آمریکای لاتین است که در حالا حاضر در شهرهای مختلف آن کشورها علیه اسرائیل دست به تظاهرات می زنند. در این هنگام کمتر کسی است که نداند رژیم ایران نه تنها گروههای شعیه  مثل حزب الله در لبنان، بلکه گروه سنی حماس در نوار غزه را نیز با مهمات و ایدئولوژی مخرب تغذیه     می کند.

شما خوانندگان این مقاله به خوبی به یاد دارید که درسپتامبر 2000 تمامی خبرگزاریهای جهان تصاویری را مخابره کردند که پسر دوازده سالی را نشان می دادند  به نام محمد الدورة که در کنار پدر خود در میان درگیری شبه نظامیان فلسطینی و ارتش اسرائیل قرارگرفته بود و او در این حادثه مورد اصابت گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد. 

تلویزیون کانال دو فرانسه اولین فرستنده ای بود که تصاویرمحمد الدورة را مخابره کرد. این فیلم کمتر از یک دقیقه بود و در آن دیده می شد که مردی همراه با پسربچه ی در پناه سنگی قرار گرفته اند. مرد پسر را در پناه خود دارد تا از تیر رس آماج شلیک ها در امان باشد. اما به یکباره پسر در دامان پدرش افتاده و لحظه ی بعد پدر نیز بی حرکت می ماند. فیلمبردار این صحنه تیر اندازی به محمد و پدرش جمال الدورة فردی به نام طلال ابوحمر است. فیلمی که او از این صحنه تهیه کرده شش دقیقه کامل است. اما  ما تنها شاهد پنجاه ثانیه از آن می باشیم.

بانو استر شپیرا ، ژورنالیست معتبر آلمانی در سال 2002 فیلم مستندی به نام "سه شلیک و مرگ کودک" ساخت و ما را در جریان واقعه روز30 سپتامبر2000 قرار داد که چگونه این صحنه را جعل کردند و شیادانه به تهیه یک افترای بزرگ، برای بهره برداری های ناپاک تبلیغاتی پرداختند.

لطفا برای دیدن یکی از فیلم هائی که از

این جعل و تحریف پرده بر می دارد،

روی این نوشته را کلیک کنید

http://uk.youtube.com/watch?v=4U03h2oEZd0

این فیلم هم نشان می دهد که

چگونه "شهادت" کودک را

شیادانه صحنه سازی کردند (به زبان انگلیسی)

در این دو فیلم و فیلم های دیگری که برای پرده برداری از آن دروغ بزرگ تهیه شد، دیده می شود که چگونه شرکت فیلم سازی "پالیوود" (هالیوود قلابی) به میلیونها انسان در سراسر جهان دروغ می گوید. منظور از" پالیوود" فیلمبردارانی همچون طلال ابوحمر و یا گزارشگر تلویزیون کانال دو فرانسه هستند که با این چنین صحنه سازی ها سعی در جریحه دار کردن افکار عمومی جهانیان دارند.

فیلم های مستندی که در لینک های بالا می بینید، چهار نکته بسیار مهم را به ما نشان می دهد. نخست اینکه محل پنهان شدن جمال و محمد الدورة و محل و زاویه شلیک سربازان اسرائیلی و محل و زاویه شلیک شبه نظامیان فلسطینی، ثابت می کند که جهت تیراندازی به محمد الدورة از زاویه محل شبه نظامیان فلسطینی بوده است  ونه از زاویه سربازان اسرائیلی و این نیز که در فیلم ادیت نشدۀ شش دقیقه ای، ابوحمر به خوبی دیده می شود.

دوم اینکه  در روز حادثه  تنها یک نوجوان به محل پزشکی قانونی شهر غزه فرستاده شده بوده است که هیچ ارتباطی به محمد الدورة نداشته است.

سوم اینکه  گلوله هائی که به محمد الدورة اصابت کرده، طبق معمول می باید در محل پزشکی قانونی فلسطینی ها نگاهداری می شد، تا به ما نشان دهد که آیا محمد از طریق گلوله های سربازان اسرائیلی و یا شبه نظامیان فلسطینی کشته شده است. این گلوله ها هر گز یافت نشدند.

چهارمین و مهمترین نکته اینکه به نقل از تلویزیون کانال دو فرانسه،  به محمد الدورة پسر بچه دوازده ساله سه گلوله اصابت کرده بود که این ظاهرا باعث مرگ وی شده و این در حالی که پدرش جمال الدورة دوازده بار مورد اصابت گلوله ها قرار گرفته بود.

آنانی که این فیلم های مستند را به دقت ببینند، خواهند پرسید که آیا امکان دارد که شخصی دوازده بار مورد اصابت گلوله قرار بگیرد و حتی یک قطره خون از بدن او جاری نشود و آثاری روی پیراهنش و یا در اطرافش دیده نشود؟           

نه تنها در فیلم پنجاه ثانیه ی کانال دو تلویزیون فرانسه ما شاهد ذره ای خون از بدن محمد الدورة و پدرش جمال نیستیم، بلکه در فیلم شش دقیقه ی نیز خونی دیده نمی شود. حتی محمد الدورة به طور واضح  در حال تکان خوردن است. عاقبت هشت سال بعد، یعنی در سال 2008 دادگاهی در فرانسه کانل دو تلویزیون را به دلیل مخدوش کردن افکار عمومی جهان متهم می شناسد و فردی را که کانال دو از دست او شکایت کرده و وی را به افترا متهم ساخته بود، از جانب دادگاه تبرئه می شود. زیرا برای قضات دادگاه مسلم می شود که محمد الدورة در مقابل دوربین کشته نشده است. و اکنون این پرسش همچنان مطرح است که محمد الدورة به دست چه کسانی کشته شد؟

شاید برای افکار عمومی جهانیان بسیار ناباورانه باشد که محمد الدورة به دست خود شبه نظامیان فلسطینی به قتل رسید. این واقعیت برای بسیاری از ما ایرانیان که کاملا از این فرهنگ ضد بشری آگاه هستیم هیچ جای تردیدی باقی نمی گذارد. ما ایرانیان هیچگاه واقعه سینما رکس آبادان را که در آن بیش از چهارصد تن از هموطنانمان در حریق آتش جان باختند فراموش نخواهیم کرد. و همان دستان خونین در کشتار زائران ایرانی در حرم امام رضا در سال 1373 نیز نقش داشته اند.

به این می گویند هنر والای شهادت.

متاسفانه اما در این میان آنانی که خود را "اوپوزیسیون" می نامند، و به نام فمینیست یا چپ و یا حتی ملی گرا  در سایتهای اینترنتی با نشان دادن تصاویر کودکانی که در غزه مورد اصابت گلوله قرار گرفته اند، دانسته یا ندانسته در دام تبلیغات یهودستیزانه دوران هیتلری افتاده اند. اگر ما به اسناد و مدارک زمان نازی ها بنگریم خواهیم یافت که نه تنها هیتلر، که همه یهودستیزان رذیلانه افترا می زدند که " یهودیان خون بچه ها را می کشند و می خورند" و یا اینکه آنان " بچه ها را می دزدند و گوشت آنان را می فروشند" و اراجیفی از این قبیل در ادبیات هیتلری بسیار یافت می شود.

آدرنو و هوک هایمر دو متفکر بزرگ آلمان و از پایه گذاران مکتب فرانکفورت، در کتاب خود به نام روشنگری دیالکتیک می نویسند: بی دفاع بودن یهودیان و این واقعیت که آنان هیچ حامی و پشتیبانی در کشورهائی که زندگی می کردند نداشتند، یکی از دلایل عمده ای بود که رژیم هیتلری را ترغیب کرد آنان را به عنوان "خطرناک ترین دشمنان آلمان بزرگ و نژاد پاک آریا" معرفی کند – با این تصور که اگر به کشتن آنها بپردازد، با هیچ اعتراضی رد جهان روبرو نخواهد شد.

 این بی دفاع بودن یهودیان، برای نازیها امکان آن را فراهم آورد که با تبلیغات جنون آمیز خود بتوانند جان شش میلیون نفر یهودی را در کارخانه های آدم سوزیشان بگیرند ، آلمان نازی آن چنان دچار جنون بود که حتی از یهودیان بی دفاع، که در بازداشتگاههای نازی از کمبود آذوقه و بهداشت در رنج بودند ، فیلمبرداری می کرد و این فیلمها را د رمحافل عمومی نشان می داد و ادعا می کرد:" نگفتیم که یهودیان کثیف هستند؟ ببینید چگونه در خود میلولند." 

شرم بر یهود ستیزان باد!

چندی پیش یکی از نظریه پردازان چپ و متخصص در امور خاورمیانه و بطور مشخص در مورد مسئله فلسطین، در یک مصاحبه رادیوئی گفت که او" بسیار ناراحت می شود از این که مردم در ایران خطاب به جمهوری اسلامی شعار می دهند " فلسطین را رها کن فکری به حال ما کن"! از دید او مردم ایران ، کارگران ، کارمندان و دانشجویان ایران نباید چنین توقعی داشته باشند و این گونه شعارها را بدهند. آنان باید لابد به اعتقاد این متخصص امور فلسطین، کفش و کلاه خود رانیز برای مردم غزه بفرستند؛ و اگر پدری مجبور است امروز دختر خود را بفروشد، نیمی از این پول را برای شبه نظامیان حماس بفرستد.

شرمتان باد

 

یا سایت دیگری که بیشتر به مسائل فمنیستی می پردازد، یک صفحه کامل خود را به تصاویر دلخراش غزه اختصاص داده است . البته ما در این تصاویر تنها شاهد  کودکان کشته شده و مادران عزادار فلسطینی هستیم و هیچ عکسی از شبه نظامیان فلسطینی و پرتابگران موشک و راکت به هدف کشتن زن و کودک اسرائیلی دیده نمی شود.

 دیروز در برنامه آقای قائم مقامی در پرشین رادیو بچه ده سالی از ایران می گفت: ما که هرچه توی این تلویزیون می بینیم بچه است، می خوام به آقای حماس بگم چرا رفتی پشت بچه ها قائم شدی؟ فکر می کنی وقتی بمبها از اون بالا می افتند میرند آدمهای خوب را سوا می کنند و به آنها می خورند؟

تصور می کنم که جوابی از این دندان شکننده تر دیگر وجود ندارد.

این نه تنها جواب به آن دسته از به اصطلاح فمینیستها ویا گروه های چپ نما است، بلکه جوابی نیز به سردمداران رژیم مرگ و جنون در ایران نیز هست که با استفاده از تبلیغات مغز شوئی، چه در کتابهای درسی و چه در شوهای تلویزیونی، سعی در پاشیدن بذر نفرت و خشونت در دل کودکان ایرانی دارند.

 لچیک  کولاکووسکی مارکسیست لهستانی می گوید: اصولا ضد یت با یهودیان یک ایدئولوژی نیست، بلکه یک وضعیت موجود است که ریشه جامعه شناسانه ندارد تا بتوان آن را توجبه کرد و مورد استدلال قرار داد. شما نمی توانید آ نرا توجیه و استدلال کنید، زیرا یک ضد یهود همیشه دنیای تصورات خود را دارد و باورهای متحجرانه ای که با هیچ استدلال و منطق نمی توان موجب تغییر آن شد. این موضوع را همه آنانی که کوشیده اند با افراد ضد یهود وارد بحث شوند و ذهن آنها را به واقعیات روشن کنند متوجه شده اند. عالم فکری و تصورات و باورهای یک ضد یهود، با هر انسان عادی و منطقی و صاحب اندیشه متفاوت است و بحث کردن با آنها همانند آن است که شما بخواهید به یک حیوان یاد دهید صحبت کند.

هدف من از نوشتن این مقاله آن نیست که بخواهم این دسته از به اصطلاح "روشنفکران وطنی" را "ارشاد" کنم، که شوربختانه در ابعاد جنون آمیزی ضد اسرائیلی هستند و حتی میخ آهنین من نیز در سنگ عالم ذهنی و باورهای متحجر شده و اندیشه های ورشکسته آنان فرو نخواهد رفت؛ بلکه صحبت من بیشتر با آنانی است که در این روزها خاموش نشسته اند و با سوکتشان مهر تاییدی بر نمادهای زشت و مشمئز کننده یهودستیزی زده اند. نوشتۀ: فتحیه نقیب زاده – آلمان  نشانی ای – میل نویسنده:

fathiyeh(at)msn(dot)com