…و بعد نوبت من شد!
تدوین مایکل مبشری Michael Mobasheri
چرخ ترور و قتل گروههای زیرزمینی راستگرایان افراطی یا همان نازیها در آلمان برپایۀ نسخۀ اصیل جنایت و بزهکاری فرهنگی مورثی و بومی برای ارضای عقدۀ حقارت مزمن آلمانیها دگربار به جریان افتاده است. دوایر دولتی بلندپایه و به ویژه مقامات امنیتی که همواره با تکبر ادعا می کنند«قانون اساسی آلمان برپایۀ باورمندی به اصول دموکراسی، قانونمندی لیبرال و پایبندی و احترام به حقوق بشر» بنا شده است، با بی اعتنایی آگاهانه و فعالانه نسبت به ارتکاب جرایم گروههای فاشیست و نئونازی Neonazi و باز گذاشتن عمدی دست آنها در قتل و کشتار شهروندان مهاجر و غیرآلمانی تبار در طول ده سال گذشته اکنون دگربار تا گلوگاه در مرداب متعفن فرهنگ خانگی و اصیل بزهکار ژرمن خود فرورفته اند.
در روز چهارشنبه 17 آپریل 2013 یک انسان نمای ژرمنِ روان پریش بنام بِآته شِپهBeate Zschäpe در دادگاه عالی کارلسروههKarlsruhe «محاکمۀ نمایشی» خواهد شد. وی یکی از سه قاتل و عضو گروه ترور نئونازی آلمانی بنام NSU است که در طول ده سال گذشته بیش از 10 انسان غیرآلمانی مقیم این کشور را در روز روشن در محل کسب و کارشان با سلاح گرم اعدام و در حین ارتکاب قتل در انظارعمومی، از مقتولان دردمند، خون آلود و در حال جان سپردن تصویربرداری و برای جشن گرفتن این «پیروزی» به سایر همقطاران متعلق به دیگر گروههای نئونازی منتقل کرده اند. دو قاتل نازی دیگر نوامبر 2011 در پس درگیری با پلیس خودکشی کردند ولی این اجوزۀ کریه المنظر آریایی دستگیر و با افتخار به اعمال خود اعتراف نمود. آقای مورات اِردوگان Murat Erdogan مدیر مرکز مطالعلات سیاسی و مهاجرت دانشگاه هاسِتپه Hacettepe-University درپس انجام یک همه پرسی پژوهشی و علمی معتبر در سال 2012 به درستی اظهار داشت: " برای اکثریت قریب به اتفاق مصاحبه شدگان در این همه پرسی، قابل قبول یا تصور نیست که چگونه انجام چنین عملیات جنایی آن هم بصورت اورگانیزه شده و سیستماتیک بیش از ده سال از سوی پلیس جنایی آلمان، مقامات مسئول امنیتی و نیز دولت آلمان مورد پیگیری و پیگرد قانونی قرار نگرفته و در قبال ممانعت از آن اقدامی صورت نگرفته است! بسیاری از مهاجران مقیم و تبعۀ آلمان، دولت و مقامات سیاسی و نیز امنیتی آلمان را در امکان ارتکاب چنین قتلهای وحشیانۀ گروههای راستگرای افراطی شریک و مقصر میدانند و آشکارا اظهار می دارند از این به بعد برایشان اعتماد کردن به چنین دولت و سیستمی که سعی دارد خود را پشت ماسک«دموکراسی و حقوق بشر» پنهان سازد غیر قابل تصور خواهد بود؛ ... به ویژه آنکه در طول این ده سال، مقامات ادارۀ امنیت و پلیس جنایی آلمان تقصیر قتلها را به گردن«ساختارهای بزهکار و مافیایی تُرکها و یا دیگر ملیتها و اقلیتها» می انداختند." [1]
نتیجۀ این پژوهش و باورها بس درست و منطقی است، به ویژه آنکه گروه ان.اس.یو چند فقره بمب گذاری سبوعانه در ژانویۀ 2001 و نیز 9 ژوئن 2004 در شهر کلن Köln و فقره ای دیگر در یک ایستگاه مترو در شهر دوسلدورف Düsseldorf مرتکب شده و تعدادی از شهروندان غیرآلمانی را به قتل رسانیده بود بدون اینکه مقامات«محترم آلمانی» یا همان نژاد برتر آریایی و«نوادگان مفتخرهیتلر و شرکا» به خود زحمت بدهند هیچ قدمی در راه ممانعت از آن بردارند. لازم به ذکر است که یک دخترخانم ایرانی تبعۀ آلمان در پس بمب گذاری در سال 2001 در مرکز شهر کلن به شدت مجروح و قربانی این عمل تروریستی شد، در حالی که بمب گذاری سال 2004 در شهر کلن با یک بمب قوی سوزنی انجام شد و بیش از 22 قربانی گرفت و 10 قربانی دیگر در سومین بمب گذاری، یهودیهای ساکن محل درشهر دوسلدورف بودند.[2] آنچه نتایج همه پرسی فوق و سؤ ظن بجا و منطقی خارجی تباران مقیم آلمان را بیشتر تأیید و صحه گذاری می کند، امتناع مقامات قضایی آلمان از اجازۀ حضر خبرنگاران خارجی به ویژه رسانه های ترکیه در سالن محاکمۀ این قاتل آلمانی است که به همراه گروه خود 9 تن از اتباع تُرک را در طول ده سال و در نقاط مختلف آلمان سیستماتیک به قتل رسانیده است.[3] پس از کشمکش و فعالیت پیگیرانۀ فعالان اجتماعی-سیاسی و انجمنهای فرهنگی تُرکهای مقیم آلمان، پای مقامات دولتی از جمله رییس جمهوری ترکیه به ماجرا باز شد و آلمانیها پس از جنجال دیپلماتیک و برای جلوگیری از عابرو ریزی بیشتر از برملا شدن چهرۀ واقعی خود و فرهنگ واقعی کشورشان، از 50 صندلی در نظر گرفته شده برای خبرنگاران در سالن محاکمه، حاضر شدند تنها سه صندلی به رسانه های ترکیه تقدیم فرمایند که این عمل خود تصویر واضحی ازعدالت و حقوق بشر به سبک و سیاق آلمانی را به تصویر می کشد. بس پیدا است که آلمانیها نمی دانند: رنگ رخساره خبر می دهد از سِرٌ نهاد... لازم به ذکر است بسیاری خارجی تباران مثل ایرانیها، کردها و... به دلیل حمایت کشورهایی – از جمله آلمان- از رژیمهای مستبد و توتالیتری چون جمهوری اسلامی مجبور به جلای وطن و زندگی در تبعید هستند. از جمله در میان چندین نمونه می توان از دعوت علیرضا شیخ عطار، سفیر جمهوری اسلامی در آلمان و نیز کاظم سجادپور، نمایندۀ وزارت امور خارجۀ رژیم اسلامی از سوی مقامات بلندپایۀ سیاسی و نیز وزارت اقتصاد و توسعۀ آلمان برای شرکت در«کنفرانس آکادمی تبلیغات مسیحی لوکوم Evangelische Akademie Loccum » نام برد که زیرعنوان « چگونه می توان رشد جامعۀ مدنی ایران را تقویت کرد؟» از 17 تا 19 آپریل سال 2013 در ساختمان آکادمی نامبرده انجام می شود. این همایش که اعتراضات گسترده ای به دنبال داشته است به قصد استحکام بخشیدن به استبداد و فاشیزم مذهبی در ایران، فریفتن اذهان عمومی و استمرار مماشات با رژیم آخوندی انجام می گیرد که بازوی سرکوب و خفقان در ایران را تقویت می نماید و فرار اجباری و جلای وطن ایرانیان آزادیخواه بیشتری را سبب می شود. تردیدی نیست که بخشی از آنها یقیناً به کشور آلمان خواهند گریخت.[4]
باید با کنایه گفت«تا حدودی خوش به حال تُرکها که دولت و کشورشان تا این میزان برای شهروندانش ارزش و احترام قایل است و از حقوق آنها حتا هنگامی که تبعۀ کشور دیگری هستند دفاع می کند. ولی دخترخانم و هموطن ایرانی ما که قربانی جنون نژادپرستی آلمانیها و دستگاه فاسد و نژادپرست امنیتی و دولتی آلمان شد، بی تردید کسی را ندارد که از او و حقوقش دفاع کند. حتا هموطنان او نیز برای مقداری دلجویی ناقابل در این شرایط بحرانی به او اعتنای درخور توجهی نکرده اند و شرح حال او حتا یکبار در رسانه های خارج کشور بازتابی نیافته؛ چرا که تک روی، منفعت طلبی، محافظه کاری، تکبٌر و منیٌت های بدخیم مجالی باقی نمی گذارند تا جایی که حتا برپایی یک انجمن یا شبکۀ سادۀ مدنی یا تشکل شهروندی قانونی، آن هم در وسط اروپا مقدور نیست که در چنین شرایط و مواردی با ابراز همبستگی، اعتراض منسجم و متحدانه به دادخواهی و امداد هموطنان مصدوم بشتابد.
این نکته مرا به یاد برتولت برشت Bertholt Brecht می اندازد که گفت: "...هنگامی که نازیها به قصد سرکوب و قتل عام به سراغ یهودیان رفتند خیلی افراد اعتراض نکردند زیرا یهودی نبودند و می گفتند آنها به ما ربطی ندارند. ...سپس سراغ گروههای سیاسی مخالف مثل لیبرالها و کمونیستها رفتند و آنها را پاکسازی کردند و دیگران گفتند به ما چه مربوط است؟... آنها همینطور به تبهکاری و جنایت ادامه دادند و قتل عام کردند و کسی اعتراض نکرد... سرانجام به سراغ من آمدند... و بعد نوبت من شد! دیگر کسی نمانده بود که اعتراض کند!" [5]
روح و روانت شاد برتولت! شاید قربانی بعدی آلمانیهای نازی من باشم و بزودی نوبت من شود. متأسفانه هنوز بشر معنای پند و اندرزهای فریختۀ تو را درک نکرده است، چرا که اگر درک کرده بود وضعیت امروز به گونۀ دیگری بود. من هم امروز به اجبار اتفاقاً در میان همان«لجنزاری بنام آلمان» ایستاده ام که تو آن روزگار به اجبار در آن ایستاده بودی و متحمل همان رنج و مشقتی هستم که تو آنوقت آن را متحمل می شدی. احساس و اندرزهای فرزانۀ تو را با همۀ سلولهای وجودم درک می کنم و اندیشۀ زیبایت را می ستایم، ولی افسوس که دردم می آید...
مایکل مبشری
کلن 14 آپریل 2013
لیست منابع
[1] „Umfrage in Deutschland-Türken geben Staat Mitschuld an NeoNazi-Terror“. Spiegel-ONLINE. 13.April 2012.
[2] „Die Braune Armee Fraktion“. Spiegel-Heft,Nr.46-2011. 14.Nov. 2011.
[3] http://www.sueddeutsche.de/ NSU/NSUProzess/1.1325809
[4] Presseerklärung: www.Stopthebomb.de
[5] B.Brecht, Biographie